داستایفسکی در افغانستان
اوبر آرتو
ترجمه از فرانسوی: حسن کریمی
درسال 2008، «سنگ صبور» که رمانی است
در باب جنایت جایزه گنکور را از آن خود کرد. حال با « لعنت بر داستایفسکی»، عتیق
رحیمی جنگ افغانستان را رها نمی کند و این
بار داستان جنایت کاملتری را روایت کرده است: مرگ برادر کمونیست اش، تبعید خودش و رویارویی
عدالت آسمانی و عدالت زمینی. نویسنده فرانسوی-افغان «جنایت و مکافات» را به یک
سرزمین اسلامی برده است.
«وقتی رسول تبر را بلند میکند و بر فرق
پیرزن فرود می آورد، ناگهان داستان " جنایت و مکافات" در ذهنش خطور میکند و روحیه ی
او را در هم می شکند. او سست می شود، بازو ها یش می لرزند، زانوهایش تلوتلو می
خوردند» و اینجاست که جنایت ناتمامش به شکست مواجه می شود.
« همه چیز برمبنای شریعت و فقه خواهد بود»
رسول که وارخطا و مشوش شده است، فراموش می
کند تا شاهد مزاحم را بکشد و پول و جواهراتی را که به خاطر آن آمده بود بردارد. او
«با دستانی خون آلود و جیب های خالی» صحنه را ترک میکند. جنایت او دو برابر می شود
و او هرگز نمی تواند از آنها خود را رهایی بخشد.
بعد از این آغاز هیجان انگیز، ضد قهرمان
«لعنت بر داستایفسکی»، ما را به درون شهر کابل می برد که با گرد و غبار و
انفجارهای دایمی خوگرفته است. رسول همان راسکولنیکوف افغانی است.
دلیل این جنایت اول کرایه خانه و بعد عشق به سوفیای زیبا بود (چون بانوی پیر
یکی از مشکلات رسیدن او به سوفیا به شمار می رفت) که رسول، جوان زیرک و کارمند کتابخانه
ی دانشگاه کابل را واداشت تا پیرزن را
بکشد. دیر تر، عذاب وجدان و هراس از شاهدی که هنوز زنده است باعث می شوند تا رسول
راز جنایت خود را آشکار کند.
در این فاصله، گزیده یی از دفتر خاطراتش
را بدست آوریم: رسول از سال 1986 تا 1969 در روسیه حقوق خوانده و با ادبیات روسیه
آشنایی یافته است. بعد از تجاوز شوروی به افغانستان درسال 1978، پدرش کمونیست می
شود اما خودش از مرام کمونیسم روی می گرداند.
بدین ترتیب، مسولین حکومتی او را به
خاطر مرگ پیرزن مورد بازجویی قرار می دهند. رسول به زودی متوجه می شود که عضویت در
حزب کمونیست به معنای ارتداد است، که جرمش از نگاه قانون، بسی سنگین تر از قتل می
باشد. «همه چیز براساس فقه و شریعت استوار است»، این را دفتر محکمه که اعترافات را
ثبت می کند بیان میکند. نشانی از جرم رسول موجود نیست (جسد ناپدید شده ا ست)، از دید دستگاه
عدالت، جرم یک دزد و زناکار بیشتر از یک قاتل است.
کتابی بیش از پیش اسرارآمیز
این آغاز واقعی کتاب عتیق رحیمی است:
جنایات بیشتر، مجازات بیشتر. جرم چیست در دینی که به گفته ی رحیمی «گناه اصلی را
نمی شناسد، جرم اصلی را نیز نخواهد شناخت »؟ چیست آن زندگی که بخشش و رحمت در آن
ممکن نباشد؟ راوی کتاب نقل می کند: «نخست برای انتحار، باید زندگی را باور کرد،
ارزشش داد. باید مرگ سزاوار زندگی باشد. اینجا، دراین کشور، امروز، زندگی هیچ
ارزشی ندارد، و انتحار نیز.»
این راویتگری است که در عالم ذهن، به
عنوان یگانه همصحبت قهرمان داستان اش نشسته است، قهرمانی که بار سنگین پشیمانی مهر
سکوت برلب هایش زده است. اینجا همان جنبه ای کنایی داستانی قرار دارد که همچنان که
پیش میرود، بیش از پیش به اسرار آن افزوده می شود.
«همه این چیز هایی که انجام
می دهم، برای برادرم است»
شاید رابطه یی بین رسول و برادر عتیق
رحیمی وجود داشته باشد. برادر رحیمی نیز از سال 1986 تا 1989 در روسیه درس خواند،
کمونیست شد و درجریان حضور ارتش شوروی درافغانستان همراه شان کار کرد. او در نهایت
درسال 1990 می میرد، که پس از آن عتیق رحیمی کشور را ترک میکند و عازم پاکستان می
شود و از آنجا به فرانسه می رود (جایی که از سال1985 در آنجا زندگی می کند).
عتیق رحیمی فقط در 2002 بود که توانست به کشور اصلی خود که آنجا تولد
شده است باز بگردد، او می گوید:«همه چیزی که انجام می دهم، برای بازیافتن برادرم
است». این رمان جدید، میتواند یک تمثیل خوب خانوادگی نیز باشد.
ولی این کتاب می تواند تصویری نیز باشد
ازعدالت درکشوری که به نظر رحیمی، چه کمونیستان، چه مجاهدین و چه طالبان اش،
بزرگترین جرم ها و جنایات را نادیده از کنارش می گذشتند: «در تاریخ خونین این کشور،
هیچ کس احساس گناه و مجرم بودن نمیکند.»
رمانی دولایه
«لعنت
برداستایفسکی» در حقیقت یک رمان دولایه است –
در کنار اینکه کتابی است نسبتاً خوب درباره جرم. در جریان گفتگوی ما با
رحیمی، او این جمله از لکان را نقل کرد: «احساس جرم باعث دو نوع آسیب شناسی روحی می شود:
تشویش روحی، نزد کسانی که به دام آن افتاده اند و روان پریشی شدید، نزد کسانی که
از قبول آن امتناع می ورزند.»
کتاب « سنگ صبور» او که شرحی است از
آشفتگی افغانی می تواند بیان یک تشویش روحی باشد، درحالیکه «لعنت بر داستایفسکی »
به روان پریشی شدید قهرمانش اشاره دارد.
از داستایفسکی به لکان و
گذشتن به کافکا و کامو
این کتاب قبل از همه مستقیما به زبان
فرانسوی نوشته شده است. رمانی است که از لایه های نازکی تشکیل شده که هر کدام آن، ماسک
های مختلف داستان را آشکار میکند.
درآغاز، رسول کاملاً شبیه راسکلنیکوف شخصیت اصلی کتاب داستایفسکی
است. بعد فکر می کنیم این ژوزف ک قهرمان کافکا است که از این دو «عدالت»ی که شرح
داده شد عبور میکند. در اخیر می بینیم که رسول همچون مورسو در «بیگانه»ی کامو در
برابر ما ظاهر می شود. در کنار این همه تشابهات شخصیتی، «ژاک خرافه پرست» دیدرو هم
اضافه می شود، تا به قدرت کنایه پردازی راوی افزوده شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر