من این وبلاگ را خیلی وقت
درست کرده بودم. هر بار که می خواستم. به دوستانم معرفی کنم. مشکلی به وجود می آمد.
همین می شد وبلاگ را حذف می کردم و تا خیلی وقت به سراغش نمی رفتم. چندین بار است که این وبلاگ ویران و حذف شده است و دو باره خلق شده است. اما
امروز، دو باره تصمیم گرفتم که به سراغش بیایم. این بار کمرم را از هفتاد و دو جا بسته
کردم چیزی در اینجا بنویسم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
نقش چادری در سیاست افغانستان؛ از جنگ افغان- انگلیس تا به امروز
نجیبه مرام، کارمند دولت است. او حالا چادری نمیپوشد، تقریباً ۱۵ سال است بدون چادری به وظیفه میرود. نجیبه در رژیم طالبان زمانیکه برای هفت...
-
حسن کریمی عبدالله در یک دهکده دور افتادهای یکی از ولایتهای افغانستان زندگی میکند. او میگوید:«گاو زن همسایهی مان شیر زیاد نمیدا...
-
عصمت و دوستش خلیفه، نزدیک در ورودی یک رستورانت وطنی- سنتی در شهر کابل ایستادهاند. آنها تصمیم دارند که داخل رستورانت بروند و چای بنوشند. ...
-
« خط نوشتم گریه کردم زار زار/ من بمیرم خط بماند یادگار» خیلی کوچک بودم که این شعر را حفظ کردم. آن وقت نمی توانستم خط بنویس...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر